گردآورنده: احسانالله "مبارز"
مفهوم بیع: تعریف. «بیع در لغت مبادله مال در برابر مال را گویند و در اصطلاح شریعت تبدیلی مال در برابر مال با رضایتمندی بایع ومشتری را گویند.» (نصاب درسی دعوت و ارشاد، چپتر دوم، ص۱۰، سال۱۴۴۷هـ.ق) بهعبارت دیگر، «بیع و شراء در لغت هر یک هم بهمعنی خریدن و هم به معنی فروختن بکار میروند؛ ولی در عرف مردم و بهتبع آن در اصطلاح فقهها، بیع بهمعنی فروختن و شراء بهمعنی خریدن خاص گردیده است، اما در اصطلاح از منظر فقههای احناف بیع عبارت است از "مبادله مال با مال" همچنان مبادله مال با مال بهطریق اکتساب است، پس قید "اکتساب" را به آن میافزایند تا مبادله هبه به هبه از تعریف خارج گردیده؛ زیرا مبادله هبه با آنکه یک تبادله مالی است منتها مقصود آن اکتساب نبوده و بلکه تبادله مذکور بهطریقی تبرع (بخشیدن یا بخشش) میباشد.» (مجلتهالاحکام، ماده ۱۰۵)
ارکان بیع: الف. بایع (فروشنده) ب. مشتری (خریدار) ج. ثمن (مبیعه و یا مالی که مورد خرید و فروش قرار می گیرد).
نوت: برخی از فرهنگها مثلاً در فرهنگ دهخدا و فرهنگ معین، بلحاظ لغوی معنی رکن و شرط یکسان آمده است؛ اما از منظر فقهی و حقوقی این دو عبارت، متفاوت بوده که ارکان و یا عناصر با شرط یا شروط تفاوت دارند. طور مثال: با نبود یک شرط در معلاملات، خرید و فروش صورت گرفته میتواند؛ اما ممکن است ناقص باشد ولی در صورت عدم یک رکن خرید و فروش اصلاً امکان پذیر نیست. مانند نبود بایع و یا مشتری در یک معامله تجاری.
مشروعیت بیع در آیات و روایات: الف. قرآن کریم: ترجمه: «کسانی که ربا میخورند، در قیامت بر نمیخیزند؛ مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده و نمیتواند تعادل خود را حفظ کند گاهی زمین میخورد و گاهی بهپا میخیزد. این بخاطر آن است که گفتند دادوستد هم مانند ربا است و تفاوتی میان آن دو نیست؛ در حالی که خداوند بیع را حلال کرده و ربا را حرام! زیرا فرق میان این دو بسیار است و اگر کسی اندرز الهی بهاو رسد و از رباخواری خودداری کند سودهای که در سابق (قبل از نزول حکم تحریم) بهدست آورده مال اوست که این حکم گذشته را شامل نمیگردد، کار او با خدا واگذار میشود و گذشته او را خواهد بخشید؛ اما کسانی که باز گردند و بار دیگر مرتکب این گناه شوند، اهل آتش اند و همیشه در آن میمانند.» (سوره بقره/آیه ۲۷۵)
همچنان خداوند متعال در آیه دیگری میفرمایند:
ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را در بین خودتان بهناحق نخورید؛ مگر اینکه از راه تجارت، بهرضایتمندیی یکدیگر باشد.» (سوره نساء/آیه۲۹)
ب. احادیث و یا روایات: ترجمه: «عبایه از پدر بزرگ خود رافع بن خدیج روایت میکند که گفت: از رسولالله صلیالله و علیه و سلم پرسیده شد که چه کسبی پاکترین وحلال است؟ رسول الله صلیالله و علیه و سلم فرمودند: پاكترین كسب و درآمد، دسترنج آدمى و خرید و فروشی است که در آن خیانت نباشد یعنی هر معاملهاى كه با درستكارى همراه باشد.» (مسند احمد بن حبنل، ۲۸/۵۰۲، رقمالحدیث: ۱۷۲۶۵، موسسة الرسالة)
در حدیث دیگـری رسـول اکرم صلیالله و علیه و سلم میفرمایند: ترجمه: « از حکیم بن حزام(رض) روایت است که میگوید: رسولالله صلیالله و علیه و سلم فرمودند: فروشنده و خریدار مادامی که از همدیگر جدا نشدهاند حق فسخ معامله را دارند و اگر آنان راست بگویند و عیب جنس را بیان کنند پس در معامله ایشان خیر و برکت بهوجود میآید؛ اما اگر عیب جنس را پنهان کنند و دروغ بگویند پس معامله ایشان بیبرکت میشود.» (سنن نسائی، ۷/۲۴۴، رقم الحدیث: ۴۴۴۷، بابالتجارة)
شروط بیع: بهچهار بخش تقسیم میشوند: الف. شروط انعقاد ب. شروط نفاذ ج. شروط صحت د. شروط لزوم
الف. شروط انعقاد: این شروط بهچهار نوع اند (شروط عاقد، شروط عقد، شروط مکان و شروط معقود علیه)
توضیح: شروط عاقد دو اند که اول، طرفین عاقل باشند و دوم دوتن باشند، شروط عقد نیز دو اند که اول ایجاب با قبول موافق باشد و دوم بهلفظ ماضی باشد، شروط مکان یک است یعنی مجلس واحد باشد متعدد نباشد و همچنان شروط معقود علیه (بالای چیزی که عقد بسته میشود) قرار ذیل اند: معقود علیه موجود باشد، مال مُتَقَوِم باشد یعنی اموال نامشروع متقوم نیست، مملوک باشد، دارای قیمت باشد، فروشنده مالک مال باشد و در وقت بیع مقدُورالتسلیم باشد (یعنی ماهی در آب و پرندهای در هوا در زمان بیع مقدُورالتسلیم نیستند).
ب. شروط انفاذ: شروط انفاذ بیع دو اند اول، مالک مال و یا مبیعه باشد و یا ولایت برایش سپرده شده باشد و دوم، بهغیر از بایع، دیگران در مال شریک نباشند.
ج. شروط صحت بیع: شروط صحت بیع در دو کتگوری تقسیم بندی میشوند که بعضی آنها عام و تعداد آن خاص اند. شروط عام قرار ذیل اند: اول. معامله موقت نباشد دایمی باشد؛ دوم. مبیعه معلوم باشد یعنی جنس یا شی که بهفروش میرسد مشخص باشد؛ سوم. ثمن و یا قیمت آن معلوم باشد؛ چهارم. شروط فاسد کننده در آن موجود نباشد؛ پنجم. رضایتمندی در آن موجود باشد یعنی خرید یا فروش همراه با جبر و اکره نباشد؛ ششم. فایده در آن موجود باشد.
شروط خاص بیع قرار ذیل اند: اول. اگر بیع مؤجل بوده باید تاریخ آن معلوم باشد (تاریخ تحویل دهی پول مبیعه)؛ دوم. در جنس منقول خریده شده باید قبض موجود باشد (اموال منقول باید توسط خریدار از نزد فروشنده اخذ گردند)؛ سوم. در دَین (قرض) نیز قبض موجود باشد قبل از قبض فروختن آن روا نیست؛ چهارم. در مبادله مالی باید بدل معلوم باشد؛ پنجم. در اموال ربوی بدلین باید مماثل و مساوی باشد (در اموالی مانند گندم و طلا در صورت تبدیل کردن باید بدل مساویانه صورت گیرد و یا مثل آن داده شود )؛ ششم. از شبهه در ملکیت غیر مبرا باشد (مال یا ملک قابل معامله در ملکیت فروشنده باشد و هیچ نوع شک و تردیدی مبنی بر اینکه مال از کسی دیگر غیر از فروشنده است نباشد) هفتم. شرایط مسلم فیه در آن موجود باشد (مال یا ملک بهطور کلی سالم باشد)؛ هشتم. در بیعالصرف قبل از جدایی باید قبض موجود باشد (در معاملات، پول و ارز باید طرفین قبل از جدا شدن از همدیگر پول مورد نظر خویش را اخذ نموده باشند؛ نهم. در بیع مرابحه، شراکت تولیه و بیع وضعیه باید بالای نخستین ثمن آگاهی موجود باشد (خلاصه این چهار نوع بیع این است که در صورت سود، زیان و یا عدم سود و زیان خریدار از قیمت ابتدای شی یعنی قیمت که خریدار ابتدا جنس را خریداری نموده است آگاه باشد ). د. شروط لزوم: شروط لزوم رعایت خیارات در بیع میباشد که هرکدام باید شرایط فقهی و حقوقی را داشته باشند.
(نصاب درسی دعوت و ارشاد، چپتر دوم، ص۱۳و۱۴، سال۱۴۴۷هـ.قظ)
سخن پایانی:
شاروالی کابل بهعنوان یک نهاد مسئول همیشه تلاش نموده است که از چگونگی خرید و فروش، بهفروشندگان آگاهیدهی نماید تا شروط بیع بر مبنای ارزشهای اسلامی رعایت گردند. بهعنوان مثال از نظارت بر مارکیتهای تجارتی گرفته الی قصابیها و تمام نواحی شهر مسئولین کنترول نرخها همیشه و سر وقت برای فروشندگان و مردم آگاهی داده اند تا هم خریدار و هم فروشنده مسلح با دانش اسلامی بوده و بتوانند بدون نگرانی بهکسب و کار خویش ادامه دهند. افزون بر آن، آنچه لازم و ارزشمند است مسئله اگاهی کامل از احکام بیع است که میباید شهروندان با یادگیری مسائل اسلامی، سود خوران و قیمت فروشان را بهنهادهای مسئول معرفی نمایند تا قیمتها در شهروبازار کاملاً عادلانه بهپیش بروند.