از وقتی که بزرگترین بیرق ملی کشور بالای تپۀ بی بی مهرو و بر افراشته شده است، بازدید کننده گان زیادی برای گردش و بازدید به این تپه می آیند. وقتی بالای تپه ی بی بی مهرو هستید می توانید قسمت های زیادی از شهر کابل را مثل تپه ی مرنجان، بالاحصار، میدان هوایی، کوه آسمایی و چندین ساختمان بزرگ دیگر را که از دل کابل برخاسته است، تماشا کنید. به تازگی از سوی دولت هند بیرقی به نام منار بیرق به افغانستان اهدا شد. این بیرق بالای تپه ی بی بی مهرو در منطقه وزیر محمداکبر خان بر افراشته شده است. طول این بیرق س متر، عرض آن بیست متر و ارتفاعش 85 متر می باشد. این پرچم از سوی گروهی از نظامیان اردوی ملی نگهداری می شود. دولت هند وعده سپرده است که پارک در اطراف بزرگتر بیرق ملی افغانستان خواهد ساخت. تپه ی بی بی مهرو تقریبا در مرکز کابل در منطقه وزیر محمد اکبرخان قرار دارد. از طرف شما به قلعه موسی و چهار قلعه، جنوب به منطقه ی وزیر محمداکبر خان، غرب قلعه فتح الله و از طرف شرق به مکروریان متصل می باشد. این تپه به نام های تپه وزیر محمداکبر خان و تپه ی قلعه موسی نیز شهر دارد. گل ها و درختان ناجو تپه را سبز پوش کرده است. عزیزی، یکی از باشندگان شهر کابل است. او گاه گاهی به خاطر گردش بالای تپه می رود. او می گوید در زمانی که روی تپه هستم احساس آرامش می کنم و می توانم قسمت هایی از کابل را تماشا کنم. این تپه آب و هوای خود دارد. شب وقتی از بالای تپه به آسمان کابل نگاه می کنم خیلی زیبا به نظر می رسد. در باره وجه تسمیه این تپه روایت های مختلفی می باشد. گویند که در پایین این تپه دختری زیبا و هوشیار به نام بی بی مهرو زندگی می کرده، وی در زمان جنگ افغان- انگلیس به مجاهدین کمک و برای انها نان آماده می کرده است. او عاشق پسری بنام عزیز بود. در روز نامزادی مهرو و عزیز تنها کودکان و پیر مردان اشتراک کرده بودند. عزیز می پرسد جوانان در کجا استند؟ برایش می گویند که آنها به جنگ رفته اند. بعدا عزیز نیز به جنگ میرود و بعد از مدتی زخمی به خانه بر میگردد و میبیند که مهرو نیست می پرسد که مهرو کجاست؟ اهل خانواده اش میگوید او از دنیا رفته و بالای تپه او را دفن کرده است. عزیز آنجا میرود و پهلوی قبرش گریه میکند و همانجا می میرد. روایت دیگر داریم که در قدیم دو قبیله، بزرگ یکی از این قبیله بنام ملک میر افغان و دیگر ملک افضل خان بودند که در اطراف این تپه زنده گی می کردند. این دو قبیله با هم نزاع و دشمنی داشتند. ملک میر افغان یک دختر زیبا بنام مهرو و ملک میر افضل پسری بنام محمد اعطم داشت. در یکی از روز های عید قربان، بزرگان هر دو قبیله از ملک افضل میخواهند که به خاطر از بین بردن نزاع و آزرده گی میان دو قبیله اجازه بدهد که چسرش همکرای دختر ملک میر افغان ازدواج کند. بعد از گفتگوها هر دو ملک به این وصلت راضی میشوند. اما بی بی مهرو در آن زمان عاشق پسری بنام عزیز بوده و عزیز نیز سخت دلباختۀ بی بی مهرو و بی بی مهرو به پدرش میگوید که عزیز را دوست دارد. پدر مهرو هم به خواست دخترش تن میدهد. زمانیکه این خبر به ملک افضل می رسد به قبیله میر افغان حمله می کند و میر افغان و پدر عزیز را میکشند و در این حاده عزیز زخمی میگردد. عزیز بعد همراه با چند تن به دنبال ملک افضل و پسرش میروند و در پایین تپه جنگ در میگیرد و ملک افضل و پسرش کشته میشوند. عزیز زمانیکه میخواهد بالای تپه بلند شود یک مرمی به قلب وی اصابت میکند در همان وقت مهرو میرسد و مرمی دیگر به وی اصابت میکند هر دوی آنها روی تپه می میرند. امروز آرامگاه این دو دلداده روی تپه میباشد. روی این تپه یک پارک تفریحی کوچک، یک حوض، منار بیرق و مقبره برهان الدین ربانی و آرامگاه دو دلداده بی بی مهرو و خواجه عزیز به چشم میخورد. در قسمت پایین تپه قبرستانی های نیز موجود است صبح. عصر ها بالای تپه مردان و زنان ورزش میکنند. اسرائیل 20 ساله است او یک سر باز میباشد در روز دو ساعت از منار بیرق پاسبانی میکند وی میگوید که از زمانیکه این بیرق بالای تپه بر افراشته شده مردمان زیادی برای باز دید آن اینجا می آیند. توریالی کاظمی محصل میباشد، او میگوید که بار دوم است که به تپه وزیر محمد اکبر خان می آید اینبار او به خاطر باز دید از منار بیرق به این تپه آمده است. زمانیکه در شهر گردش میکنم؛ گاهی نگاهم در خیابانها به بیرق افغانستان می افتد که باد آنها را به اهتزار در می آورد، اگر این بیرق ها غمگین، پاره، سوراخ مملو از گرد و غبار می باشند. بیرق که بالای ته بی بی مهرو در اهتزاز است تنها بیرق می باشد که من زیبا، تمیز و سر بلند در کابل یافتم.
د بی بی مهرو غونډی د او مینو له زیارتونو څخه تر ملی بیرق ځلی پوره